دوست؟...
امشب گرفته است دوباره دلم زدست دوست
نازک تر از همیشه و گویی بسان موست
ماندم چرا دوباره هوس اشک کرده ام؟...
شاید نتیجه زخم و زبان اوست
تقدیر ماست غم و اندوه و اشک و آه...
امروز هم بگذشت و فردا چه پیش روست؟
بگذر خدا زمابقی عمرم که زخم یار
بگذشته است درد زاستخوان و پوست
دنیا بدان که دوست نمی کند وفا
هرچی کشیده ام همه از دست اوست
منتظر..